صمد تا ما را شناخت دستی تکان داد و تعظیمی کرد و پدرم نیز به نشانه احترام چند باری دستش را روی بوق ماشین گذاشت.

درست از همان هایی که اگر راه راه روستا نبود و یا اگر صمد آشنا نبود، بد و بیراه تلقی می شد.

بوق ماشین زبان راننده هاست و البته سرگرمی برخی راننده ها...

وقتی در کوچه ای یا خیابانی به ماشینی آشنا برخورد کنی، اولین بوق به معنای سلام و دومین بوق به معنای خدا حافظی است.

همین بوق اگر منتظر ماشین باشی، بار اول به معنای (کجا میری؟) و اگر مسیرت به مسیر راننده بخورد و از راننده هم خوشت بیاید بار دوم به معنای (بیا بالا) خواهد بود.

اما امان از لحضه ای که سوار ماشین خود شده باشی و پشت چراغ قرمز توقف کنی که در این موقع تا سبز شدن چراغ بوق های پشت سر هم به معنای (آماده باش الان چراغ سبز میشه) و همینکه چراغ سبز شد باران بوق به معنای (فلان فلان شده دِ برو یا الله زود باش) می باشد.

از بوق که بگذریم می رسیم به در خانه زهرا سادات...

 

 

#رمان قطا نوشته مهدی نیازی مهمانی