داخل اتاق کوچکمان یک میز کامپیوتر نه چندان قدیمی است. به رنگ قهوهای تیره که زوارش در رفته و از چندجا، لت و پار شده است. صفحه کشویی کیبورد با ضربات مشت و لگد حرکت میکند و درب کمد کوچکش مثل گوش سگ آویزان شده است.
با این حال مرخصش نکردهایم و هنوز کامپیوتر خوشگلمان بر رویش قرار دارد اما میز، دیگر آن میز سالم ومرتب قدیمی نیست.
کاربریاش را از دست داده و به سه شنبه بازار محله تبدیل شده است. هر چه بخواهی روی این میز پیدا میشود. از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد. منظورم پیژامه پدر، شال و روسری مادر، تیشرت برادر و لوازم آرایشی خواهرمان است. من هم به سهم خود بخشی از این میز را اشغال کردهام. کتابهایم، کاغذ پارههایم، سجاده و شانه سبز رنگم... در یک جمله این میز به انتخاب آسان خانواده ما تبدیل شده است. آسان ترین راه برای دسترسی به چیزهایی که نیاز داریم. اگر این میز نبود شاید مجبور بودم که کتابهایم را مرتب کرده و داخل قفسه کتاب قرار دهم. پدر مجبور بود که پیژامهاش را تا کرده و داخل دراور لباس هایش قرار دهد و خواهرم هم مجبور بود لوازم آرایش خود را در کشو کمدش گذاشته و زحمت باز و بسه کردنش را هر روز به خود بدهد.
این یک نمونه کوچک از مجموعه انتخابهای ماست. منظورم انتخاب راههای آسان برای خلاص شدن از شر بعضی چیزها...
مثل انداختن زباله روی زمین به جای سطل زباله، مخصوصا هنگام ماشین سواری.
یا مثل پارک دوبل و بستن راه بقیه به جای پارک صحیح ماشین.
و یا مثل عبور از وسط خیابان با قیافهای حق به جانب آنهم درست در جایی که فاصله ما و پل عابر به چند متر هم نمیرسد.
خوب که نگاه میکنیم میبینیم انتخاب راه آسان از جانب اکثر آدمها نه از سر بیشعوری که اغلب برای گریز از دشواریهای نظم و تحقق بخشیدن به تنبلیهای خود است. بشر این تنبلیها رادوست دارد و هر روز با ابداع شیوههای جدید دست به گسترش آن میزند.
پیشنهاد: شما میتوانید به روزترین تنبلیهای موجود در جامعه بشری را شمارش کرده و به کتابی قطور تبدیل کنید آنگاه همان کتاب را با تمام قوا به صورت بشریت کوبیده و او را به تعالی فرهنگ دعوت کنید.
- ۱ نظر
- ۱۶ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۰۶